پسر شیادی پس از برقراری رابطه دوستی خیابانی با دختران طعمه های خود را مورد آزار و اذیت قرار می داد و از این عمل خود مخفیانه فیلم تهیه می کرد و از آن ها با تهدید به انتشار فیلم مبالغی را اخاذی می کرد که با شکایت یکی از طعمه های خود شناسایی شد.
دختر جوان با مراجعه به پلیس فتا اعلام داشت که از سوی جوانی اغفال شده است و پسر شیاد با تهدید به انتشار فیلم وی درخواست دو میلیون تومان پول را کرده که دختر اعلام کرده است توان پرداخت این مبلغ را ندارد که دوست پسر وی با بی شرمی تمام اعلام کرده است به من ربطی ندارد کلیه ات را بفروش و پول به من بده و گرنه فیلم تو را در اینترنت پخش خواهم کرد و وقتی متهم اقدام به قراردادن یکی از این فیلم ها در فضای مجازی می کند مأموران پلیس فتا بلافاصله پس از در جریان قرار دادن قاضی رضازاده (قاضی ویژه جرایم رایانه ای) دستورات قضایی لازم برای دستگیری متهم را کسب می کنند.
مأموران به دختر می گویند دوباره با جوان شیاد تماس بگیرد و بگوید ۴۰۰ هزار تومان برای تو آماده کرده ام و قرار صوری در یکی از پارک های شهر مشهد بگذارد. مأموران پلیس فتا موفق شدند متهم را در زمان حضور در محل قرار غافلگیر و دستگیر کنند. پرونده پس از انتقال به شعبه مبارزه با جرایم رایانه ای توسط قاضی پرونده رسیدگی شد. در ادامه مأموران با کسب دستور قضایی، سیستم رایانه متهم را مورد بازرسی قرار دادند که از آن چهار فیلم مشابه کشف شد.
این روزها اخبار رسانه های جهانی مرتب از عملیات انفجاری انتحاری افرادی یاد می کند که با فدا کردن جان خود به شکلی فجیع دیگران را به قتل می رسانند و هیچگاه فرصت آن را پیدا نمیکنند که ازنتایج عملیات خود باخبر شوند و یا سودی عینی از آن بدست آوردند. به عنوان یک رواندرمانگر با نگاه روانکاوانه با افزایش حساسیت پژوهشی خود بر این موارد یافته هایی را از زمینه روانی و شخصیتی این افراد کسب نموده ام که می تواند درک نسبی از اهداف و خصوصیات آنها را برای ما فراهم نماید. از منظر روانکاوی و با تکیه بر فنون تحلیل اوهام به عنوان دقیقترین ابزار برای تحلیل این پدیده استفاده نموده ام و تلاش شده است تا با ترکیب تجربیات بدست آمده از سایر موقعیتهای مشابه تبیین دقیقی از فرآیندهای آسیب زننده و مخربی که در نهایت به نابودی و تخریب و انهدام می انجامد داشته باشم. برای نیل به این منظور نتایج بدست آمده را به شرح زیر ارائه می نمایم :
صاحب وی " میگیوئل " در سال 2006 درگذشته و سگش مدت کوتاهی پس از مراسم
تشییع جنازه ناپدید شد خانواده همه جا را برای یافتن او جستجو کردند و حتی
اعلامیه نیز گذاشتند ولی هیچکس او را ندیده بود
یک هفته بعد، اواخر شب افرادی که در گورستان بودند سگی را دیدند که روی
قبر ی خوابیده آنها با مسول گورستان تماس این گرفتند . گورستان خانواده را
مطلع کرد که بلافاصله مراجعه و وی را به منزل بردند. ولی هر شب او دیوانه
وار پشت درب خانه ناله کرده و به در چنگ میزد تا بیرون برود تا صبح که به
خانه برگردد. بعدها معلوم شد که کاپیتان هر شب به گورستان در فاصله 3 مایلی
میرفت تا از قبر صاحبش محافظت کند.
نزدیک به 7 سال است که هر شب گورستان درهایش را تا سر ساعت 6 عصر که او
وارد میشود باز نگه میدارد.او تا صبح که درهای گورستان باز میشود در روی
قبر صاحبش میخوابدتا از آن محافظت کند.
پرستار بخش نوزادان یک بیمارستان دهان نوزادی را که زیاد گریه می کرد با چسب بست. شاید کاری دیوانه وار باشد اما در هر حال کاری است که پرستار انجام داده است.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از لیبراسیون، رایان نووال و جاسمین بادوکدوک پدر مادر جوان هنگامی که برای دیدن یوهانس پسر 5 روزه شان به بخش نوزادان بیمارستانی در بندر سبو در مرکز مجمع الجزایر فیلیپین رفتند با صحنه ای مواجه شدند که خشکشان زد. دهان نوزاد با چسب بسته شده بود.
رایان بلافاصله عکسی از پسرش گرفت و آن را روی شبکه های اجتماعی گذاشت. او نوشت: این یوهانس پسرم است. او هنوز نمی تواند حرف بزند! بنابراین من باید به جای او حرف بزنم. آیا تصور می کنید که نوزادتان در بیمارستان در امنیت است؟ قطعا این طور نیست.
روی ادامه مطلب برای دیدن عکس کلیک کنید
تن فروشان ایرانی سه چهره دارند: چهره اول به ضرب آرایش و لباسهای خاص و نگاه خیره اشان به هنگامه تور زدن مشتری است تا نیکتر از آنچه هستند به نظر آیند و متاع خویش با مبلغ بیشتر معاوضه نمایند. چهره دوم تنهایی و خستگی و تنفری که از همگان به وقت فراغت از حرفه اشان دارند و چهره سوم زمانی است که بر صندلی در مقابل روانشناسی نشسته اند و چون دختری خردسال اضطراب و دلهره اشان را تخلیه می کنند و از سرنوشت شومی که توسط دیگران بر آنها تحمیل شده است سخن می گویند و اشک می ریزند و گاه با الفاظ بسیار رکیک از کسانی یاد می کنند که مسبب ناکامیهایشان بوده اند. در جامعه تابو زده ایرانی همانگونه که از کودکی به همگان می آموزند که یا سفید ببینند و یا سیاه توجه به این صنف دردمند فراموش شده تنها با طرد افراطی و تحقیر و شماتت و نامحترم و آلوده و کثیف نشان داده می شود. بدترین فحشی که می توان به زنی داد و اتفاقا" مردان ایرانی نیز بسیار زیاد آن را استعمال می کنند " جنده " است. آنان را موجوداتی خارج از دایره عفاف و مستحق حد و تازیانه و حتی مرگ می پندارند و بیشمار جنازه های زنانی بی نام و نشانی یافت می شود که حتی بدون اسم به خاک سپرده می شوند و قطره ای اشک نیز بر مزارشان افشانده نمی شود و خانواده هایی که گاه از این مرگ ردای شادی بر تن می کنند که لکه ننگشان به سزای اعمالش رسیده است.